اگر به من نخندی
برات از آرزوهام میگم
شاید آرزوهای من خنده دار باشه
مثل ترکیدن بادکنک توی دستای یه بچه بزرگ
یا مثل برف بازی در یک پنجشنبه برفی
می خواهم چیزی برات بگم
اما یادت باشه که این یک راز
و تو هیچ وقت نباید اون رو به کسی بگی
می دونی من... من... دوست دارم یک روز...
یک روز برفی
تو یکی از پنجشنبه های برفی بهمن
قله دماوند را فتح کنم
اوج قله سکوی افتخار منه
حس مکنم آدمها به هر چیزی که فکر می کنن
عکس آن توی چشمهایشان می افتد اگراین طور نیست پس چرا مادرم همیشه در پنجشنبه های برفی بهمن با نگرانی توی چشمهایم نگاه می کند و بعدش میگه صعودت مبارک !!!!!
به به ، متن قشنگی بود ...
امیدوارم به همه آرزوهای قشنگت برسی ...
هر چند خیلی سخته (; ...
سلام سحر عزیزم
نوشتهات مثل همیشه قشنگ و پر معناست.
افسوس که من و تو مثل قدیم نیستیم . خیلی چیزها ازت یاد گرفتم و همیشه چشم انتظارتم.
سلام علیکم. چشم آینه وجود آدمیه. به خاطر همینه که هر کی داره دروغ میگه جرات نگاه کردن تو چشم طرف مقابل رو نداره. یا حق
تورو خدا یه کم شعر کلاسیک بخونین...بابا شعر گفتن فقط بازی با سطور نیست.....
مگه ارزو ها خنده دارن؟
شاید درک بعشی از ادم ها خنده داره
سلام و تبریک متنت خیلی زیبا و باحس بود امید وارم که منو بعنوان یکی از مهمانهای جدیدت بپذیری با آرزوی موفقیت برای تو
دوست دارت پرنده آبی
سلام...وبلاگ زیبایی داری خوب یه پنجشنبه پاشو برو دماوند..کاری نداره که.........موفق باشی
درود بر هستی
همینطوره.......به هر چه که فک کنی تصویرش در چشمها و ذهن آدم نقش بسته میشه...فقط کافیه که اون اندیشه رو از مرحله پنداری به مرحله کرداری برسونی...شاد باشیم و آگاه
من عاشق دماوندم اما هیچ وقت نتونستم اونو فتح کنم
دهها بار با بچه های دانشگاه کوههای سخت ایران رو رفتم اما هر وقت به چند قدم انتهایی می رسیدم جایی که همه بچه ها می دویدن من می نشستم
من هیچ کوهی رو فتح نکردم هیچ وقت هم نمی خوام فتح کنم
دماوند مظهر هیبت و آرامش دلم براش لک زده
معلوم نیست اوج قله اون تا حالا سکوی افتخار چند نفر بوده