یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

!نامه یک جوان ایرانی

من یک جوان ایرانی هستم. مثل بیشتر دوستانم، من هم دانشجو هستم. کمی بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 مقاله ای خواندم که جملاتش از آن زمان از ذهنم نمی رود. نوشته بود:"غیر ممکن است در جهان امروز کسی بتواند در گوشه ای از دنیا با راحتی زندگی کند، وقتی که در گوشه دیگر، دیکتاتور های گردنکش و ارتجاعی از غارهایشان در حال طراحی نقشه و توطئه علیه بشریت و مدنیت هستند..."

وقتی من و دوستانم در جمع می شویم، اغلب صحبت از آن مقاله به میان می آید. یادآوری آن به ما کمک می کند علیه طاعونی که 24 سال است مملکت ما را گرفته، اقدام بعدی خود را بهتر بفهمیم.

تاثیر مقاله یاد شده در من به این دلیل نبود که ناگهان پس از یازده سپتامبر، امنیت خود را از دست داده بودم. نسل ما در ایران نه هرگز رنگ امنیت را دیده، نه از شادی واقعی چیزی می داند. بسیاری از هم سالانم  در دخمه های شکنجه جمهوری اسلامی یا در زندان های انفرادی آن از بین رفته اند.

هرچند یازدهم سپتامبر برای جهانیان یک واقعه وحشتناک بود، اما به من امید داد که شاید شروع تغیرات بسیار شود. حس کردم شاید بالاخره جهان به مداوای مرضی بپردازد که نامش بنیاد گرایی آخوندی و گردنکشی است.

نسل من، که 32میلیون نفری است که حول و حوش انقلاب اسلامی 1979 به دنیا آمده ، شنیده که در آمریکا به او می گویند "نسل ایکس"؛ اما در ایران به ما می گویند "نسل سوخته". زندگی سیاسی ما زود شروع شد. هنوز در کودکستان بودیم که ما را به راهپیمایی بردند و گفتند فریاد بزنید "مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل". هیچکس به خود زحمت نداد توضیح دهد که چرا باید یک چنین احساس خبیثی نسبت به "شیطان روز" در خود پرورش دهیم.

و هشت سال کابوس جنگ با عراق... ما صدام حسین را خیلی قبل از اینکه شما بشناسید، می شناختیم... می توانید تجسم کنید وقتی یک بچه شش ساله جسد سوخته پدرش را می بیند، چه حالی دارد؟ ما می توانم مجسم کنیم،زیرا ما همان بچه ها هستیم.

ما نیز می خواهیم در انتخاب لباس آزاد باشیم. آزاد باشیم سخن بگوئیم، دور هم جمع شویم. آزاد باشیم عشق بورزیم و رویا داشته باشیم. و این حق ماست.

ما احتیاجی نداریم که شما در ایران دخالت نظامی بکنید. به عملیات پنهانکارانه شما نیاز نداریم. ما تنها به عزم شما نیازمندیم. ما خودمان می توانیم کار را به انجام برسانیم.

می پرسید چگونه؟ ساده است، به شرطی که شما با ملایان کنار نیائید.

نظرات 1 + ارسال نظر
haleh جمعه 23 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:54 ب.ظ http://haleh.blogsky.com

salam ........ man hamvatane shoma hastam.............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد