یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

انگشتر هزار نگین

همه شب خواب میبینم که آسمون آبی شده

این شب تارو سیاه دوباره مهتابی شده

می بینم صبح شده و راز مگوی من و تو همه جا

میون مردم شهر دوباره آفتابی شده

بیا تا با هم بشیم انگشتر هزار نگین

هر نگین یه آسمون با ماه و خورشید هم نشین

بیا تا آشتی بدیم گلای سرخ رو با خزون

بیاریم مهتاب رو امشب روی بوم خونمون

دل به آتیش بزنیم و دست بدیم به دست هم

ورداریم سنگ غمو از روی دوش آسمون

بیا تا با هم بشیم انگشتر هزار نگین

هر نگین یه آسمون با ماه و خورشید هم نشین

چه خوبه جادو کنیم با هم بریم پیش خدا

تا کلید گنج عشقو بذاره تو دست ما

ببره ما رو یه جا تو سرزمین پریا

میون ابرا روی قالیچه ستاره ها

 

نظرات 3 + ارسال نظر
saied جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 09:56 ق.ظ http://boloorak.blogsky.com/

سلام وبلاگ توپی داری...به من هم سرکی بزن بای بای

Masoud دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 12:49 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

سلام

خوب بود
(;

کیمیا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:25 ق.ظ http://kija.blogsky.com

چه قالب قشنگی و چه موزیک قشنگی انتخاب کردی افرین به شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد