از او آغاز شد !
در غربت دل سرگشته و حیران و مدهوش به دنبال سرپناهی بودم که خود را از سیل اشک شقایقها و شب زنده داری اقاقیها نجات دهم ، در زیر باران پر محبت یک دوست به دنبال ستاره های کرمان، محیط پر عشق حافظیه و سرای مغنی و معنوی امام رضا گشتم در همان حال بود که باران وجودم را شستشو داد و گناهانم را بر سیل توبه ها روان کرد .
قاصدک ها ...
قاصدکها در زیر این باران پر خروش چه میکردند ، چه معنایی داشتند !
آری او را دیدم ، از آن دور ها می آمد سوار بر کهر زمان ، مرکبش را کفشدوزک های می دوستی تشکیل داده بودند .
با حله ای به رنگ مجنون در عزایی به رنگ داوودی ظاهر شد ، به راستی که باشکوه بود و زیبا !
در ابتدا هراسان به دنبال صخره ای می گشتم از جنس پود های زربفت گل میخک و تو آن را نشانم دادی ، سپس به دنبال گرما بودم گرمایی که بتواند و جود یخ بسته ام را ذوب کند ومن در حرارت و تلالو آن چهره امیدوار تو را ببینم ، دگر بار تو آن را نشانم دادی.
دیگرچه می خواستم ماه فام گون بالای سرم و زمین بافته شده از هستی در زیر پایم و پناه ...
آری پناهم را یافتم !
ولی به راستی تو که بودی ؟؟!!
جز این که چون سایه ای هولناک آمدی و چون شمیم بهاری دلم را خرم کردی !
در آن زمان در آن لحظه که با تو بودم برایم نزدیکترین بودی و حال وقتی به آن زمان می اندیشم نگاهت آشنای دلم بود کلامت مراد من و نفس کشیدن مرامم بود.
ولی ...
ولی با این همه تو غریبه بودی !
آری غریبه بودی ، غریبه ای که هرگز دوست نخواهد شد غریبه ای که هرگز آشنا نخواهد گشت !
و حال تو تندیس مقدس قلبمی که هر بار به تو می نگرم غبار رویت را می زدایم تا مبادا چهره آشنای غریبت را پوششی از غمبار فرا گیرد .
با من بمان ای غریبه ، با من بمان چون تا دمی دیگر سیلاب وحشتناک خیانت و بوی تعفن بی اصلتی جهان را فرا خواهد گرفت .
ای غریبه با من بمان !
تو گنجینه ای هستی از سرزمین من ! آری از سرزمین شقایق های سرخ.
تو یادگاری هستی از انسانیت و تندی سیل گذشته های دور !
با من بمان که هر دو چون سنگواره ای بمانیم برای آیندگانمان ، بمان تا آنان بدانند که از کدامین جمله ایم و کدامین سرا سرای محبت است .
ای غریب آشنای من با من بمان تا به آیندگانمان عشق را بیاموزیم و فداکاریهای عاشقان را نشان دهیم .
بمان تا سکوت و خیال !
بمان تا خشکیدن درخت یاس !
بمان برای لحظه های نیاز !
لحظه های نیاز من!
لحظه های نیاز تو !
----------------------------------------------------------------
از جمعه 7 تا 11 آذر نمایشگاه وب ، و نشریات الکترونیک در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی برگذار میشه و غرفه ای هم برای وبلاگ نویسان در نظر گرفته شده . یادتون نره سر بزنید !!
میگن کامنتو هر وقت تو وبلاگ بزاری تازست...ولی گویا کامنت من از همه تازه تره..در ضمن..شاید به نیازلحظه ها باید بیشتر لحظه های نیاز توجه کرد..شاید دیگه اون موقع من و تویی هم نباشه...خوشم اومد.مطلبتون هم جالب بود.بسی.بای.
آره ! شاید تو راست بگی
خیلی خوب بود.به من هم سر بزن.
بای
امین
خیلی وقت نمیشه که اینجا میام ولی همین چند تا نوشته تونو که خوندم متوجه شدم قلم خیلی قشنگی دارین.تا حالا برای نشریات چیزی نفرستادین؟ راستی قالب نظراتتون از چپ به راسته یعنی قالب انگلیسیه .میتونین عوضش کنین و قالب فارسی بذارین تا این مشکل حل بشه
مرسی ! ممنون
salam
khobi?
belakhar man to weblog shoma 4 room shodam na 30 um
سلام
خیلی عالی و زیبا بود
مثل این که تمام احساساتت روبرای نوشتنش گذاشتی
من که از صبح تا حالا چند بار خوندمش
salam cheghadr ba ehsas :D
movafakh bashyd
Salam
kheili ba hal bood.
che khabar?
khosh migzareh? comment haye man hamishe chandomie. inam az shanse mane.
montazeret hastam
bye
سلام .. من اومدم .. فراموشم که نکردید؟
تا سکوت و خیال
تا خشکیدن درخت یاس
برای لحظه های نیاز
لحظه های نیاز من
لحظه های نیاز تو
به به
زندگی چقدر زیباست !
سلام . نثری که نوشتی به شعر شباهت زیادی داشت و از کلمات هم خوب استفاده شده بود ... . از اطلاع رسانی ات هم ممنونم . اگر به وب لاگ من اومدی و مطلب ( 2 آذر ) هنوز اولین بود . با یک بار رفرش کردن مطلب جدیدم می آد !
salam web log ziba va ba daste neveshtehaye doste dashtanie dareh beh kolbeh ma sare bizane khosh hal mishem
زیبائی کلام شما انسان را مجذوب خودش میکنه کاش زندگی به زیبائی نوشته هاتون بود اونوقت دیگه اینقدر غمگین نبودیم
غریبه آشنا دوستت دارم بیا ...
خیلی زیبا و با احساس نوشتی سحر
خوب ببین...این دفعه سومه میام جواب بگیرم..ولی شما جواب ندادی..میشه جوابمو تو وبلاگ خودم بدی؟
به کدوم سوال؟؟؟
سلام
از دیشب تا حالا چندین بار متن رو خوندم
واقعا حس عجیبی توش هست(سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند)!
به نظر میاد اگه بجای "و جود یخ بسته ام "----"و جود یخ زده ام "و" تو گنجینه ای هستی از سرزمین من"----"تو گنجینه ای هستی از سرزمین رویاهای من " میگفتی متن شیوا تر می شد.
یه نکته دیگه : درسته، سایه ذاتا هولناکه . ولی با خوندن متن آدم احساس هولناک بودن رو از اون نداره..!..
بیگانه آشنا ، تو هستی یا من؟
افسانه حق نما، تو هستی یا من؟
همراه تو میشوم که بشناسد خلق
دیوانه شهر ما ، تو هستی یا من؟
(از پویا)
چقدر این کلمه نمایشگاه مسخرس نه؟؟؟؟
ممنون که به ما سر میزنید خوشحال میشم..
حیف این وب نیست اونوقت این آهنگ
salam
ghashang bed
kheily khoob bood
bazam miam pishet
قاصدک ها ...
قاصدکها در زیر این باران پر خروش
این چه تسمیه ایست زیبا
اما قاصدک می داند زیر باران میشود له
میداند میشود پرپر
اگر زود نزند پر
پر بزن پرواز کن
قاصدک زود باش سفر آغازکن
سفر آغاز کار تو ومن
نه پایان دیدار دو دلدار !!!
قاصدک ها ...
قاصدکها در زیر این باران پر خروش
این چه تسمیه ایست زیبا
اما قاصدک می داند زیر باران میشود له
میداند میشود پرپر
اگر زود نزند پر
پر بزن پرواز کن
قاصدک زود باش سفر آغازکن
سفر آغاز کار تو ومن
نه پایان دیدار دو دلدار !!!
نیاز رادر خودم کشتم ....فقط برای اینکه کسی به من احساس نیاز نکند ... اما نمی دانم چرا هنوز دست نیاز به سویم دراز است ... شاید من هنوز نیازمندم ...نمدانم ... هیچ نمیدانم
یا حق
خیلی لذت بخشه کهآدم خودشو به یه بی نهایت متصل کنه اینجوریاست که دیگه راه کجی نمی مونه تا من وتو منحرف بشیم. یاعلی
سلام.وبلاگم درست شدش.بهم سر بزن خوشحال میشم.
salam !! man dokhtarironi hastam . bad az modatha ke az mosaferat bargashtam didam ke weblogam ro ye nafar baste va adresse webloge shoma tooye oon link shode !!!! nemidoonam in kare kasif va ahmaghane az tarafe ki boode !! vali lotfan har che zoodtar passworde weblogam ro behem bedid . montazeram .bye
باید بگم اون وبلاگ از اول هم مال من بود ! و شما چند وقت بی این که به من بگید توش نوشتید و حتی زحکت این که پسوردش رو هم عوض کنید به خودتون ندادید
این لوگوتو یکم کوچیکتر کون
امیدوارم بتونم بیام.کدام غرفه برای وبلاگ نویس هاست؟
ghashang boood .
سلام . خوبی ؟؟ مرسی که به من سر زدی سحر جون بازم بیا خوشال میشم . راسی موافقی به هم بلینکیم ؟؟؟
صابخونه! این صفحه که با این صفحه نظرات باز میشه چیه؟؟؟؟
سلام اولین بار هست میام اینجا .
شما کامپیوتر خوندی؟
دوست منو ندیدی؟
hi dear. at this time we have to think to future . but we must live rightnow. one life live it... best wishes.
سلام سحر جان / متن قشنگی بود بوی بارون میداد / بمان ت شکوه لحظه دیدار پروانه و گل شقایق را ببینی
سلام وبه خوبه دارین موافق باشین یا حق
سلام ...... وبلگ قشنگیه ... نمایشگاه هم یادمون نمیره ... شاد باشید
خیلی ممنون