ساعت 10 صبح ، گوشه اتاق نشستم ! اصلا حس خوبی ندارم ، یه جور دلهره ، اضطراب ، شاید هم ترس ! ترس از خودم ، از آدم های دور و ورم ، ترس از امروز ، ترس از فردا ، ترس از آینده گنگ و مبهم . آینده ای که هیچی ازش نمی دونم ولی خیلی وقته توش قدم گذاشتم ! هر روز بیشتر دارم به عمق آینده فرو می رم بدونه اینکه بدونم چیکار باید بکنم . راه خروج از آینده رو بلد نیستم ، گاهی از آدم هایی از کنارم می گذرن راه خروج از آینده رو می پرسم اما اونا هم نمی دونن ، 22 سال که دنبال راه خروج آینده می گردم اما هر چی بیشتر تلاش می کنم کمتر نتیجه می گیرم . انگار اصلا این آینده هیچ راه خروچی نداره ولی ....
دینگ . دینگ . دینگ ساعت 10:18:37 آغار سال 1383 و من همچنان در آینده گم شده ام حالا یه سال دیگه هم وقت دارم که دنبال راه خروج باشم !
سلام! اولا اول شدم!....
سلام...گم شدن در اکنون برای یافتن آینده خود نوعی گذر از اکنون است....آری ذلهره فردا شدن دوست داشتنی است به شرطی که به فردا فکر نکنی...عزیز بلاگ قشنگی داری ...وقت کردی سری به من بزن تا اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم
سلام سحر جان
خوبی؟ امیدوارم سال خوبی داشته باشی مدت زیادی ازت خبر نداشتم ممون که بهم پی ام زدی و بروز شدن وبلاگتو گفتی واقعا وبلاگ قشنگی داری
موفق باشی
دوستارت مهدی
سلام
وبلاگ جالبی دارید . ادامه بده . راستی اگر نظر لطفی به ما هم بکنی با هم تبادل لوگو یا لینک کنیم
سلام .
سال نو مبارک .
راستی راه خروج از آینده اینه که بپری وسط اتوبان حال ( منظور از حال Present .... Now است !!!)
اگه فقط به همین همین الان فکر کنی و کار همین الان رو انجام بدی درست میشه .
موفق باشی .
شاهد
خوشحالم که دوباره می نویسی.زیاد به گذشته و آینده فکر نمی کنم(لبته سعی می کنم!)چون باعث میشه حالی که آینده رو میشازه از لای دستام سر بخوره و ...
سلام.
مشکل تموم ماها اینه که یا در گذشته هستیم یا در آینده !!!!
در صورتی که باید در زمان حال زندگـــــــــــی کرد ......
می بخشی الان فرصتم کمه دوباره برات کامنت میگذارم.
سلام .
من اینجام ..
از جایی که خارج شدم با شما حرف میزنم ...
و چون/ خانه ی سپید/ با بغچه ی سبز را / به پایان برد/قلم بگذاشت و با زن و فرزند/ به خانه ی خود کوچید.
سلام !!!
take it easy and every thing would be allright.
سلام... و سالها فرصت که خودتو بشناسی و در نری.. نه؟ شاد باشی.
با بلاگ اسکای قهر کردی؟؟؟؟
سلام سحر جان. خوبی؟ تو اولین مسافر زمان هستی که به آینده قدم گذاشتی. مسافر زمان گذشته زیاد داریم. یکیش خواهر خودم تمام مدت زندگیش توی گذشته است. من خودم تنها و تنها توی زمان حال هستم. آخه میدونی چیه بقیه حقیقت ندارن. بقیه ی زمانها رو می گم. تو هم اینقدر فکر و خیال نکن. مطمئن باش راه خروج از آینده رو هیچوقت پیدا نمی کنی. بخاطر اینکه آینده هیچ راه ورودی نداره. موفق و شاد باشی.
یا علی مدد
نازنین خواهر قشنگم من ایران زندگی نمی کنم اما میدونم اونجا چه سختی هایی داره و اینکه همه از ترس آینده نمی دونن باید چه کار کنن
اما عزیز دلم
دخت میهنم
دختر قشنگم
شایدم خواهر خوبم
اندکی صبر سحر نزدیک است
عزیزم آینده از آن شماست که خواستار نیکی و عدالت هستین
پیش منم بیا قدمت روی چشمام
بیا و عطر ساده ایران رو برام بیار
راه فراری نیست..تنها راه همینه !
سلام:
من به این آدرس رفتم.لطفا لینک من را تصحیح کن.مرسی
ایمن
سلام سحر جان.. خوبی؟؟!!..:)) قشنگ بود خیلی.. موفق باشی همیشه..