یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

آرزوهای کوچک

دلم میخواد واسه یکبار هم که شده بتونم تنها توی چمنهای یک پارک دراز بکشم،بدون اینکه کسی برام مزاحمت ایجاد کنه.

دلم می خواد واسه یه بار هم که شده وقتی می خوام وارد دانشگاه بشم جلوی در حسابی ورانداز نکنن و آخرش وقتی ایرادی نمی بینن  بهم نگن که کیفم رو کج رو شونم نندازم .

لم میخواد بتونم یک شب به تنهایی زیر بارون توی خیابونهای تهران راه برم،بدون اینکه کسی اذیتم کنه.

دلم می خواد یه روز پاییزی وسط میدون ولی عصر یه بستنی قیفی بخورم بدونه این که اطرافیانم همش نگام کنن و ......
دلم میخواد میتونستم توی خیابون بگردم،بدون اینکه متلک بارم
بشه.
دلم میخواد پسرها
انقدر جنبه ی یک دوستی رو داشته باشن که آدم مثل دوستای دخترش باهاشون راحت باشه.
دلم میخواد ...

شاید به نظرتون اینها انقدر چیزهای کوچکی هستند که مسخره است ازشون با نام آرزو یاد بشه،اما آیا دخترها توی جامعه ی ما از این حقوق برخوردارند؟همه ی دخترها دیگه به این وضع عادت کردند و حتی ممکنه بعضیها یادشون رفته باشه همین مسائل کوچک از حقوق اونهاست.
خیلی دلم میخواد بدونم پسرها هم آرزوهایی به سادگی این  آرزوها دارند یا نه؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد