یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یار دبستانی من

یار دبستانی من
با من و هم راه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو 
رو تن این تخت سیاه
ترکیه بیداد و ستم
مونده هنوز روی تن ما
دشت بیفرهنگی ما
هر ز تمومه الفهاش
خوب اگه خوب
بد اگه بد
مرده دلهای آدمهاش
دست من و تو باید این
پردهها را پاره کنه
کی میمونه جز من و تو
درد ما را چاره کنه
یار دبستانی من
با من و هم راه منی
چوب الف بر سر ما
بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو 
رو تن این تخت سیاه
ترکیه بیداد و ستم
مونده هنوز روی تن ما


به صورت صوتی

!نامه یک جوان ایرانی

من یک جوان ایرانی هستم. مثل بیشتر دوستانم، من هم دانشجو هستم. کمی بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 مقاله ای خواندم که جملاتش از آن زمان از ذهنم نمی رود. نوشته بود:"غیر ممکن است در جهان امروز کسی بتواند در گوشه ای از دنیا با راحتی زندگی کند، وقتی که در گوشه دیگر، دیکتاتور های گردنکش و ارتجاعی از غارهایشان در حال طراحی نقشه و توطئه علیه بشریت و مدنیت هستند..."

وقتی من و دوستانم در جمع می شویم، اغلب صحبت از آن مقاله به میان می آید. یادآوری آن به ما کمک می کند علیه طاعونی که 24 سال است مملکت ما را گرفته، اقدام بعدی خود را بهتر بفهمیم.

تاثیر مقاله یاد شده در من به این دلیل نبود که ناگهان پس از یازده سپتامبر، امنیت خود را از دست داده بودم. نسل ما در ایران نه هرگز رنگ امنیت را دیده، نه از شادی واقعی چیزی می داند. بسیاری از هم سالانم  در دخمه های شکنجه جمهوری اسلامی یا در زندان های انفرادی آن از بین رفته اند.

هرچند یازدهم سپتامبر برای جهانیان یک واقعه وحشتناک بود، اما به من امید داد که شاید شروع تغیرات بسیار شود. حس کردم شاید بالاخره جهان به مداوای مرضی بپردازد که نامش بنیاد گرایی آخوندی و گردنکشی است.

نسل من، که 32میلیون نفری است که حول و حوش انقلاب اسلامی 1979 به دنیا آمده ، شنیده که در آمریکا به او می گویند "نسل ایکس"؛ اما در ایران به ما می گویند "نسل سوخته". زندگی سیاسی ما زود شروع شد. هنوز در کودکستان بودیم که ما را به راهپیمایی بردند و گفتند فریاد بزنید "مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل". هیچکس به خود زحمت نداد توضیح دهد که چرا باید یک چنین احساس خبیثی نسبت به "شیطان روز" در خود پرورش دهیم.

و هشت سال کابوس جنگ با عراق... ما صدام حسین را خیلی قبل از اینکه شما بشناسید، می شناختیم... می توانید تجسم کنید وقتی یک بچه شش ساله جسد سوخته پدرش را می بیند، چه حالی دارد؟ ما می توانم مجسم کنیم،زیرا ما همان بچه ها هستیم.

ما نیز می خواهیم در انتخاب لباس آزاد باشیم. آزاد باشیم سخن بگوئیم، دور هم جمع شویم. آزاد باشیم عشق بورزیم و رویا داشته باشیم. و این حق ماست.

ما احتیاجی نداریم که شما در ایران دخالت نظامی بکنید. به عملیات پنهانکارانه شما نیاز نداریم. ما تنها به عزم شما نیازمندیم. ما خودمان می توانیم کار را به انجام برسانیم.

می پرسید چگونه؟ ساده است، به شرطی که شما با ملایان کنار نیائید.

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!هیچی

سلام  

پیشنویس : تو بلاگ اسکای فارسی و انگلیسی رو قاطی هم تایپ کردن خیلی سخته و همه علامت ها هم به هم می ریزه برای همین من تصمیم گرفتم تمام کلمه های انگلیسی رو هم یه جوری فارسی تایپ کنم ( شما یه جوری بخونید لطفا ) اگر هم راه حلی دارین بگید!

 

!فیلتر ها رو دور بزنیم


jap
نرم افزاری است که می توان مستقیما بر روی کامپیوتر شخصی نصب کرد و یا با نصب آن بر روی یک کامپیوتر متصل به لن  که نقش پراکسی را بر عهده می گیرد فیلترینگ را دور زد
در شرایط ما و با توجه به اینکه اکثر کاربران ایرانی اینترنت از کامپیوتر شخصی استفاده می کنند همان نصب مستقیم بر روی کامپیوتر شخصی کاربرد پیدا می کند.برای اطلاعات بیشتر و نصب مجانی این نرم افرار می توانید مستفیما به سایت مراجعه نمائید. این نرم افزار از سیستم پیچیده تر حلقه های پروکسی استفاده می کند و با به خدمت گرفتن تعداد زیادی سرور های متصل به سیستم کار سانسورچیان را بسیار مشکلتر می سازد


-------------------------------------------------------------------------------------------------
!اینجا هم مطالبی در مورد چگونگی به رهبر رسیدن خامنه ای نوشته شده حتما بخونید
البته من قبلا چیزایی زیادی در این مورد خونده بودم ولی این از همشون به واقعیت نزدیکتره

روشی برای .......

No one can go back and make a brand new start. Anyone can start from only now and make a brand new ending . cod didn't promise days without pain, laughter wihtout sorrow, sun without rain, but he did promise strength for the new day, comfort for the tears, and light for the way.

هیچکس نمی تواند به عقب برگردد و شروع جدیدی داشته باشد. هرکس فقط می تواند از حالا شروع کند تا پایان جدیدی بسازد . خداوند قول روز بدونه درد، خنده بدونه غم و آفتاب بدونه باران را نداده، اما توان برای روزنو، نوازش برای گریه و روشنایی برای راه را قول داد.

در آغوش باران

پس از سالهای در به دری وباد

می بینمت دگر بار

به شیفتگی تماشایت می کنم

 

      « آه تو بیش از من دگرگون شده أی »

 

در کوچه هایت پرسه می زنم

گمگشته بی زمان

همچو بیگانه أی شوریده در چشم کودکانه ات

و باز می جویم هرآنچه را از کف داده ام

رها می شوم

در آغوش بارانی که می شویدم

از غربتی که خود را به آن آلوده کرده ام

آه دوباره می توانم

به سادگی سخن بگویم

به لهجه نمناک گیاهان ، دریا و باران

 بی آنکه شگفتی دیگران را برانگیزم

 

                                                                                 محمود تقوی تکیار