یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

پاورچین تموم شد

نمیدونم چند تا از شما سریال پاورچین رو میدیدید ! یا اگه میدیدید ازش خوشتون می اومده یا نه ! من خودم 15- 16 قسمت اولش رو ندیدم شاید هم به گفته خیلی ها اون قسمتها چیز جالبی نداشت ولی کم کم شروع به خوب شدن کرد و به نظر من دلیلش این بود که مجموعه به روزی بود و به اتفاقات دورو ورش چه فرهنگی و چه سیاسی ( مثلا قسمت آخر ) خیلی خوب توجه میکرد ، نویسنده هاش خوب می نوشتن و انتخاب بازیگراش هم عالی بود و جالبتر این بود که بیشتر عوامل پشت صحنه حداقل برای 1 بار هم که شده جلوی صحنه اومدن و بازی کردن !

ولی به هر حال پاورچین با همه چیزای خوب و بدش تموم شد ! اما مطمعنم که کارگردان این سریال با یه برنامه بهتر از پاورچین دوباره برمی گرده ! این رو تو کارای قبلیش نشون داده ، فعلا منتظر می مونیم تا اون موقع !

 

راستی من از بازی شادی خیلی خوشم اومد! مامانم میگه خودت هم مثل اونی شما چی فکر میکنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

رنگ وارنگ

سلام
نپرسید
چرا انقدر رنگ وارنگ می شم !! خودم هم نمی دونم ! خوب سخته دیگه به من هم حق بدین که بین این همه رنگ یکی رو انتخاب کنم تازه زود هم ازش خسته نشم .

یه چیز دیگه هم که باید بگم اینه که آمار بازدید کننده ها خوبه اما آمار کامنت ها افتضاح ! یعنی تو 50 تا بازدید کننده فقط 2 نفر نظر دادن ! من این رو به حساب تنبلی تون میزارم ، پس لطفا انقدر تنبل نباشید ( تو رو خدا نظر بدید ) . مهران هم اگه به اینجا سر زد صفحه کامنت رو بخونه جوابش رو براش نوشتم البته چون ایمیلش رو نذاشته بود نشد مستقیما جواب بدم !

  حک شده بود ! خبرش رو اینجا بخونید .Blogsky خبر بعدی هم اینه که دیروز

خوب فعلا به نظر ندادن ادامه بدین تا ببینم چی میشه !!!!!!!!!!!!!

اون کامنت برای نظر دادن!!

دیگه اینترنت نقش پرنگ تری رو تو زندگیمون برای بیان عقایدمون گرفته بدونه این که کسی بخواد بهمون خط بده یا مطالبمون رو سانسور کنه چون ما تو کشورمون که تریبون آزاد نداریم تا نظرمون رو بیان کنیم و آزادانه در مقابل چیزی که باهامون سازگار نیست اعتراض کنیم و همیشه یکی بالای سرمونه که یک وقت آبرویی از کسی نره و یا مشکل سیاسی یا اجتماعی برای کسی پیش نیاد.  اما تو اینتر نت فرهنگ دیگه ای حکمفرماست،تو این فرهنگ جدید ما هم مثل همه کشورهای متمدن جهان اجازه داریم حرف بزنیم و به خواننده هامون اجازه می دیم که پای همه مطالبمون نظرشون رو بدند.

شاید پیدا بشن تک و توک افرادی که حرف های خارج از عرف می زنند و یا بد و بیراه نثار همدیگر می کنند ولی یواش یواش موج کاربران سالم اینترنت ، به دیگران آموخت که احترام گذاشتن به کسی که اونقدر برات ارزش قائل بوده که خواسته نظرت رو پای مطلبش بخونهیه امر لازمه.

اینا که نظراشون رو مینویسن همون افرادی هستند که هر روز می بینیم. همونهایی که باهاشون سر کلاس می ریم، با هم کار میکنیم  و بحث می کنیم. این افراد در نظراتشون گاهی حرفهای بسیار زیبایی می زنند. حتی اگه گاهی کسی چیزی می گه که خیلی صلاح نیست بقیه یا اون فرد رو ترد می کنند و یا نادیده می گیرندش یا نظری مخالف نظرش بیان میکنن .

چرا در دنیای بیرون یه جور دیگست. اونقدر تو دنیای خارج از اینترنت نگذاشتند نظر بدیم که گاهی وقتها این یه عادت شده و اغلب کاربران فقط مطالب رو می خونند و نظری نمی دند. اصلا دلیلی برای نظر دادن نمی بینند با اینکه در مورد اون موضوع حرف دارند ولی سعی می کنند از کنار قضیه بگذرند و چیزی نگند.

وبلاگ ها تونستند این فرهنگ رو در اینترنت عوض کنند. تونستند به بازدیدکنندگان این موضوع رو ثابت کنند که نظرات شما برای ما که نویسنده هستیم مهمه. به همین دلیل است که می بینیم اغلب کسانی که در سایتها هم نظر می دهند افرادی هستند که وبلاگ زیاد می خوانند و به این موضوع عادت کردندیکبار دیگه حس می کنم وبلاگ داره باعث یک تحول می شه. این دفعه تحول اینترنتی. تحولی که کاربر رو عادت می ده به نظر دادن و نویسنده رو عادت می ده به نظر شنیدن و دفاع کردنمنتها خیلی مسالمت آمیز و با احترام.
یاد می گیریم نظر بدیم ، نظر بشنویم ولی هنوز با هم دوست باشیم.

حالا از همه این مطالب گذشته شما هم نظر بدین تا من بدونم باید چیکار کنم !!!

 

یه راز

همه فقط یه کار و بلدن تا از خسته گیاشون کم شه اون داد زدن سر اون
ولی مثل همیشه اروم میمونه و فقط گوش میده این عصبانی ترشون میکنه بدتر می کنن بیشتر داد میزنن وقتی تخلیه شدن تا یه مدتی هیچ کس نمیدونه که کجاست یا چه کار میکنه براشونم مهم نیست که نمیدونن چون اطمینان دارن که حماقت خطر کردن و نداره .
اما من می دونم کجاست و چه کار می کنه :
میره یه گوشه تو تاریک ترین نقطه خیالش پیدا می کنه زانوهاشو بغل میکنه و سرشو میزاره روش آروم آروم گریه میکنه و مثل همیشه فقط سینه باد از اشکاش پذیرایی میکنه .
وقتی اون گریه میکنه زمین اونقدر تند میچرخه که بعضی وقتا فکر میکنه زمین دوست داره منفجر بشه و ساعت اونقدر تند حرکت میکنه که عقربه ساعت شمارش دیده نمیشه .
با هر قطره اشکی که از چشماش می یاد روحش یه ترک بر میداره و این تا وقتی ادامه پیدا میکنه که چشماش دیکه هدیه ای برای گونه هاش نداشته باشن ‍‍.
اونوقت بلند میشه یه آبی به صورتش میزنه یه لبخند رو لباش نقاشی میکنه و می یاد پیش بقیه هیچ کس هم نمی دونه چه اتفاقی افتاده .
اون دلش نمی خواد کسی بدونه که گریه میکنه پس بیا منو تو هم به هم قول بدیم که به کسی نگیم .

یوهو

درود

اگر رویاهایت شکشتند و فرو ریختند بیمناک مباش
بیباک چنان باش که تکه ها را برگیری و به دنیا لبخند بزنی
چون رویاهایی که چنین آسان میشکنند آسان نیز ساخته می شوند

بدرود

تست

سلام
هنوز نیومده مشکل اینجا شرو شد
از دیشب صفحه اصلی لود نمی شود
این هم برای تست گذاشتم