یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

کوچه خاطره ها

 

امروز بعد 15 سال از کوچه بچگی هام گذشتم ، خیلی ساکت بود خیلی سوت و کور بود  دلم یه دفعه گرفت یاد قدیما افتادم ، یاد اون روزا که کوچه پر از بچه های کوچیک و بزرگ بود ، یاد زمستوناش که انقدر گوله برف سرهم پرت می کردیم که خسته بشیم ، یاد اول مهر که همه با هم مدرسه می رفتیم ، یاد امتحانهای آخر سال که برامون تعطیلات تابستون رو میاورد ، یاد عمو لطیف که همیشه ازش بستنی یخی می خریدیم حالا دیگه از خیلی از اون بچه ها خبر ندارم ، سالهاست که هیچکدومشون رو ندیدم اگر هم ببینم نمی شناسمشون ، از اونا فقط خاطره هاشون مونده ولی کاش خودون هم می موندن ، خیلی دلم می خواد دوباره همشون رو ببینم .!

 

نوشته های جدید

از امروز این وبلاگ یه وبلاگ دونفره میشه ، امیدوارم از نوشته هاش مثل نوشته های من خوشتون بیاد ، فقط نظر یادتون نره!!!

viroussssssssssssss!!!!!

سلام

یه کرم اینترنتی جدید اومده که خیلی از کامپیوتر ها را آلوده کرده متاسفانه سیستم من هم آلوده شد و یه روز تمام کل اعصابم رو ریخته بود به هم از اعلایم این ویروس اینکه زمانی که به اینترنت وصلید تقریبا هر 1 تا 2 دقیقه یه بار سیستم رو ریست میکه ( البته اعصاب شما هم با سیستم همزمان ریست میشه ) واسه اینکه بفهمین کامپیوترتون آلوده شده یا نه برنامه FixBlase را از اینجا دانلود کنین و اجرا کنین تا اگه ویروس وجود داشت اونو پاک کنه، بعد بسته به نوع ویندوزتون Patch مربوطه را دریافت و اجرا کنید تا دیگه سیستم به این ویروس الوده نشه. من Patch مربوط به 2000 و XP رو اینجا میزارم !

Windows 2000

Windows XP 32 bit Edition

کوچه میعاد

بی تو چون شبهای دیگر

امشب آرامی ندارم

در سکوت کوچه تو

 نیمه شب ره میسپارم

 

آن زمان این کوچه هر شب

کوچه میعاد ما بود

بر لب ما تا سحر گه

قصه فردای ما بود

 

این زمان افکنده بر ما

سایه ، دیوار جدایی

ای خدا آخر کجا رفت

روزگار آشنایی

 

ای کویر سینه من

بوته های آتشت کو

در شب سرد جدایی

شعله های سرکشت کو

 

 

خاطرات

سلام

تا حالا شده که براتون یه اتفاق بدی بیفته ولی بعد از چند وقت متوجه بشید که این اتفاق بد چقدر به نفعتون بوده یعنی اگه این اتفاق نمی افتاد ممکن بود بعدا یه اتفاق بدتر بیفته !!

می دونم چیزی نفهمیدید !

من یه دفتر خاطرات دارم یعنی بهتر بگم که هر سال یه سررسید کوچیک برای خاطراتم میگیرم و سعی می کنم اتفاقاتی که هر روز برام می افته تو همون روز یادداشت کنم ، برای همینه که وقتی گاهی اوقات به گذشته نگاه می کنم می بینم که بعضی از اتفاقات اگه نمی افتاد یا اگه می افتاد چقدر توی الان زندگیم تاثیر داشت . کاش می شد آدم از آینده خبر داشته باشه اون وقت خیلی منطقی تر می تونست تصمیم بگیره یا شاید هم اینجوری بهتر چون اونوقت واژه امید هیچ وقت معنی پیدا نمی کرد .

راستی من از سال 77 تا حالا خاطرات روزانم رو دارم اگه یه روز خاصی رو می خواید بگید تا براتون بگم چیکار می کردم ؟!

 

آرزوهای کوچک

دلم میخواد واسه یکبار هم که شده بتونم تنها توی چمنهای یک پارک دراز بکشم،بدون اینکه کسی برام مزاحمت ایجاد کنه.

دلم می خواد واسه یه بار هم که شده وقتی می خوام وارد دانشگاه بشم جلوی در حسابی ورانداز نکنن و آخرش وقتی ایرادی نمی بینن  بهم نگن که کیفم رو کج رو شونم نندازم .

لم میخواد بتونم یک شب به تنهایی زیر بارون توی خیابونهای تهران راه برم،بدون اینکه کسی اذیتم کنه.

دلم می خواد یه روز پاییزی وسط میدون ولی عصر یه بستنی قیفی بخورم بدونه این که اطرافیانم همش نگام کنن و ......
دلم میخواد میتونستم توی خیابون بگردم،بدون اینکه متلک بارم
بشه.
دلم میخواد پسرها
انقدر جنبه ی یک دوستی رو داشته باشن که آدم مثل دوستای دخترش باهاشون راحت باشه.
دلم میخواد ...

شاید به نظرتون اینها انقدر چیزهای کوچکی هستند که مسخره است ازشون با نام آرزو یاد بشه،اما آیا دخترها توی جامعه ی ما از این حقوق برخوردارند؟همه ی دخترها دیگه به این وضع عادت کردند و حتی ممکنه بعضیها یادشون رفته باشه همین مسائل کوچک از حقوق اونهاست.
خیلی دلم میخواد بدونم پسرها هم آرزوهایی به سادگی این  آرزوها دارند یا نه؟