یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یادداشت های من

تراوشات ذهنی من

یه چند وقتی نبودم ، یعنی بودم اینجا نبودم ، اینجا مثل خونم خیلی بهش وابستم ، تمام احساسات درونم اینجا نوشته شده ، اینجا سرزمین من ، سرزمینی که خودم ساختمش ، اینجا دید من به دنیاست به محیط اطرافم ، به آدم های دور و ورم ، به زندگیهاشون ، به خوشی هاشون ، به دلتنگیهاشون ، به غصه هاشون !

خیلی خوشحالم که هنوز فراموش نشدم ، هنوز خیلی ها یادشونه که یه سحری وجود داره که گاهی میاد به خونش و چند خطی از چیزایی که تو دلشه مینویسه ، از همه اونایی که برام میل زدن و  پیغام گذاشتن ممنونم  و میگم که همتون رو دوست دارم ! این چند وقت خیلی چیزا یاد گرفتم ، یاد گرفتم حرفی نزنم که به کسی بر بخوره ، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزه، راهی نروم که بیراه باشه ، خطی ننویسم که کسی رو آزار بدهه ، یاد گرفتم همه رو دوست داشته باشم حتی اونایی رو که بهم بدی کردن ، یاد گرفتم زندگی رو میشه زیبا تر از اون چیزی که هست ببینم ،  یادگرفتم که شاد باشم و شاد زندگی کنم  باشد و یادم باشه که فقط دل من دل نیست.